Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄ƷN@sT@r@NƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

بیایید خورشید باشیم تا مهرمان دلها را گرم کند

یا که به زلالی آب باشیم تا پاکی را به ارمغان بیاوریم .

اما نه !

بیایید خودمان باشیم بی ریا تا دوستمان بدارند .

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1398برچسب:, ساعت 15:33 توسط نسترن |


مرد باید:

خشن باشه

خفن باشه،

سبیل داشته باشه،

اخلاقش مثل سگ باشه،

تف کنه اندازه یک بشقاب،

زیر بغلش بوی گند بده،

دست بزن داشته باشه،

بوی جورابش فیل و از پا بندازه،

صدای آروقش تا 10 تا خونه انور تر بره و......حالا مردی یا نه؟

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, ساعت 13:54 توسط نسترن |


خصوصیات اقایون که خدا وکیلی خودشونم قبول دارن

1-خوشتیپ تر از خودشون نمی تونن ببینن

2-هر روز که باهاشون اشنا بشی روز بعد به طور اتفاقی تولدشونه

3-دوست ندارن دم ویترین مغازه وایسن مبادا دوست دخترشون از چیزی خوشش بیاد

4- روز تولد دوست دختراشون یا ماموریتن یا مسافرت

5 -اگه راجب سربازی یا دانشگاه ازشون بپرسی تب 40 درجه می گیرشون

6 -همشون دوست دختر ندارن اگرم داشتن یا مرده یا خیانت کرده

8- هروقت دیر می کنن به جون ماماناشون تو ترافیک بودن

+ نوشته شده در سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:54 توسط نسترن |


براي پسرها: از تابلو ترين دروغهاي يه دختر...

1. دوستت دارم .

2. عاشقتم .

3. اولين باره که با يه پسر دوست شدم.                                                   

4. قول ميدم هميشه با هم بمونيم .

5. من از اخلاقت خوشم اومده .

6. هرکاري که بگي برات مي کنم.

7. من به غير از تو به هيچکس فکر نمي کنم .

8. خوشگلترين پسري که تو عمرم ديدم تويي .

9. بهترين لحظه هاي عمرم وقتيه که با تو ميرم بيرون .

    

+ نوشته شده در سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:48 توسط نسترن |


نی نی

يه ني ني پسره کناره يه ني ني دختر خابيده بوده

پسره ميگه:تو دختلي يا پسلي؟

ميگه نميدونم.

پسره ميگه:الان بهت ميجم.

ميره زيره پتو نيگا ميکنه مياد بالا

ميگه تو دختلي.

دختره ميگه از کجا فهميدي آيا؟

ميگه جولابات صولتيه

http://up.patoghu.com/images/8z6hj0t3oj9upkp44zx.gif    

+ نوشته شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:28 توسط نسترن |


انسانها!!!!

 

 

 

تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"

تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "

    تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه  میرن رو اعصابم"

تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"

تو ۲۵ سالگی "  حق با شما بود"

تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "

تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"

تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان پیشم باشن  ..

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:50 توسط نسترن |


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد

نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تو نبـــاشي

نه آسمان به زمين ميرسد

و نه زميـــن از حرکتــ مي ايستد !!

فقط بر کتابهـــاي نخوانده ي دانشگـاهــــــــــــم ،

شعــ ـرهاي دفترم ،

افکـــــــار پريشانم ،،

اشکهــــــــاي چشمانم

و زخـــم هاي دلم

اضافــه ميشود !!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

وقتـی یه زن ســیگار کشید

 

یعنــی دیگه گریه جواب نمیده

 

و وقتی مــردی اشک ریخت

بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته . .

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:33 توسط نسترن |


 

مراببخش اگربه تو پیله کردم

 

 

 

کمی طاقت بیاور

 

 

پروانه می شوم ومی روم

هميشه ...
- يک ذره حقيقت پشت هر "فقط يه شوخي بود "
- يک کم کنجکاوي پشت "همين طوري پرسيدم "
- قدري احساسات پشت "به من چه اصلا "
- مقداري خرد پشت "چه بدونم"
- و اندکي درد پشت "اشکالي نداره"
هست ...

i64705871_83212

 

دخــتــــران بــی تقصـیـــرانــد

ایــــــــن روزهــــــآ

آدمـــــــ نـمـی بـیـنـنــد


تـــــــا بــرایــشـــ حـــــــوا شـونــــد
 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 18:2 توسط نسترن |


اشک و دستمال کاغذی

 

قطره قطره‌ات طلاست

يك كم از طلاي خود حراج مي‌كني؟

عاشقم

با من ازدواج مي‌كني؟

اشك گفت:

ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!

تو چقدر ساده‌اي

خوش خيال كاغذي!

توي ازدواج ما

تو مچاله مي‌شوي

چرك مي‌شوي و تكه‌اي زباله مي‌شوي

پس برو و بي‌خيال باش

عاشقي كجاست!

تو فقط

دستمال باش!

دستمال كاغذي، دلش شكست

گوشه‌اي كنار جعبه‌اش نشست

گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد

در تن سفيد و نازكش دويد

خونِ درد

آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد

مثل تكه‌اي زباله شد

او ولي شبيه ديگران نشد

چرك و زشت مثل اين و آن نشد

رفت اگرچه توي سطل آشغال

پاك بود و عاشق و زلال

با تمام دستمال‌هاي كاغذي

فرق داشت

چون كه در ميان قلب خود

دانه‌هاي كاشت

 

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:0 توسط نسترن |


گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!


گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!


نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!


سادهـ شاید ، مثلــ دلتنگـــ نباشــ... فردا روز دیگر ے ست !

                                                                                                   


 
آهاے همیشگے ترینم!

 

 

تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
 
 

چہ در گذر باشے
 
 

چہ نباشے
 
 

براے من استمــــــــــــــــــــــرارے
 
 

خواهے بود..
 

من هر لحظه تو را صرف مے کنم!

 

 

 

دلم برای یک نفر تنگ است....نه میدانم نامش چیست...و نه میدانم چه می کند...حتی خبری از رنگ چشم
 
 
هایش هم ندارم....رنگ موهایش را نمی دانم....لبخندش را هم ندیده ام....فقط میدانم که باید باشد و

نیست......!

 

داروخانه ها را بیهوده نگردید

 

درمان ندارد

 

درد را از هر سو که بخوانی درد است

 

آینه « نامرد » را«درمان » می کند

 

و درد

 

 

… همچنان درد است…

 

 

 


+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 19:50 توسط نسترن |